سلام خوبید خسته نباشید بازم تشکر از اینکه وقت خودتونو در اختیارمون قرار میدید.یه سوال دارم میشه پاسخ
بدید.راستش من و پسری به قصد ازدواج با هم اشنا شدیم.حدود 6 ماه زمان واسه شناخت نسبی هم قرار دادیم.بعد که به تفاهم رسیدیم سعی کردیم خانواده هامونو به طریقی بدون اینکه موضوع ازدواج مطرح باشه اشنا کنیم.چون ما همو می شناختیم اما خانواده ها هنوز مشخص نبود تناسب دارند یا خیر.همه چیز خوب بود 6ماه صرف اشنایی خانواده ها شد و همه چیز خوب بود.به گونه ای که بارها مادر پسره جلو من گفتن که من دوست دارم با شما رفت و امد کنم.اوضاع مساعد د واسه مطرح کردن داستان ازدواج.اما اما اما همین که پسره مطرح کرد ورق برگشت و منو خانوادم شدیم خراب ترین مردم ایران.مادر ایشون کل فامیلشونو پر کرده که من دختر ناهنجاری هستم.در حالی که من از خانواده اصیلی هستم.این داستان بدجور به منو پسره ضربه زد.ضربه جدی در حد سکته.چون اون خانوم ابروی یک ادمو خانوادشو بدون منطق بردو این برام سنگین بود انقد که کارم به بیمارستان کشید و مشکل جدی پیدا کردم.من اون خانومو نفرین کردم.ایا خدا جواب این کارشو میده؟ایا خدا این مسائلو می بینه و سکوت میکنه؟توروخدا جواب بدین.
پاسخ مشاور
حتما جواب این کارش را یه روزی خواهد دید.شاید خیلی دیر ولی حتما میبینه.شاید خودش نه ولی تلافیش سر یکی از عزیزانش در میاد که از دیدنش زجر بکشه.تهمت زدن و ابروی کسی را بردن گناه کمی نیست.صبور باش.خدا حواسش به دل شکسته تو هست.
نظرات شما عزیزان: